مونوپولی یا انحصار در بازار

همه ما به عنوان مشتریان کالاهای مصرفی، خدمات و یا منابع اولیه تولید، با انحصار عرضه کنندگان بر روی برخی کالاها مواجه هستیم. برای مثال شرکت مایکروسافت گونه ای انحصار بر سیستم عامل کامپیوترهای شخصی دارد، سازمان آب انحصار بر عرضه و توزیع آب در تهران و یا انحصار شرکت ژیلت بر بازار تیغ ریش تراش. اینها سه نمونه مثال مختلف و متفاوت از انحصار های بازار هستند.

وقتی شرکتی انحصار یا مونوپولی بر روی یک محصول و بازار را تصاحب می کند، به این معناست که سهم بزرگی از بازار مصرف را در اختیار دارد. مثلا مایکروسافت 98٪ سیستم های عامل خانگی و ژیلت 85٪ بازار تیغ های ریش تراشی و سازمان آب تقریبا 100٪ بازار آب مصرفی تهران را دارد. شرکت های دارای انحصار می توانند قیمت کالای خود را با دست بسیار بازتری نسبت به سایر بازارهای رقابتی تعیین کنند. قیمت یک نسخه ویندوز حدودا 50 دلار است. هزینه تولید این سیستم عامل شامل تحقیقات و برنامه نویسی های اولیه و تبلیغات و ... همه و همه عددی می شود ثابت که فروش یک نسخه کمتر و بیشتر از ویندوز بر روی آن تاثیر ندارد. به عبارت دیگر وقتی هزینه اولیه از محل فروش کسب می شود، هزینه فروختن هر یک نسخه جدید چیزی بیش از 1 دلار نیست. پس می توان گفت نسبت سود به هزینه در کالایی که انحصاری است، بسیار بالاست. ولی مایکروسافت نمی تواند ویندوز را مثلا 5000 دلار بفروشد. چراکه اولا مردم روی به خریدن نسخه های تقلبی می آورند، الگوی مصرف خود را تغییر می دهند، نسخه های جدید را نمی خرند و دست آخر به دلیل گران بودن ویندوز، قطعا رقبای تازه ای پا به میدان خواهند گذاشت.
چگونه مونوپولیست ها به وجود می آیند؟
ساده ترین جواب این است: عدم امکان دیگران برای ورود به آن عرصه خاص. حال این خود می تواند دلایل مختلفی داشته باشد:
- هزینه ورود به بازار بسیار بالاست (مانند مثال مایکروسافت) که در بالا به آن اشاره شد
- هزینه رقابت با انحصاردار بسیار بالاست (مانند کوکاکولا یا ژیلت)
- موانع دولتی و حکومتی (مانند مخابرات ایران و برخی کشورها)
- منابع اولیه در دست عده محدودی است‌ (مانند شرکت دبیرز، دارنده 80 درصد منابع الماس جهان)

بررسی وضعیت شرکت دبیرز (DeBeers)
شرکت دبیرز در آفریقای جنوبی صاحب معادن الماسی است که گفته می شود 80٪ کل الماس موجود در دنیاست. این شرکت در ابتدا الماس را برای مصارف صنعتی تولید می نمود، ولی در طی دهه های اخیر با تبلیغات سنگین بر روی وجهه الماس به عنوان یک سنگ زینتی توانست ارزش آن را به شدت افزایش دهد. در طی هزاران سال گذشته همواره الماس بوده است، ولی انسانها همیشه به هنگام ازدواج به یکدیگر یک حلقه ساده هدیه می دادند. در چند دهه گذشته تبلیغات و شعارهایی مانند "الماس همیشگی است" و یا "جمله معروف "آیا با من ازدواج می کنی؟" در کنار تصویر حلقه ازدواجی که دارای تخمه الماس است، سبب فروش بسیار این سنگ شده است.
دبیرز با وجود اینکه نوعی انحصار دارد، ولی هزینه زیادی برای تبلیغات صرف می کند. این هزینه صرف همین مقبولیت می شود. دبیرز نام خود را در تبلیغات نمی آورد و فقط الماس را برند می نماید، که خود نشان از انحصار این شرکت بر بازار دارد. از طرفی دبیرز نمی تواند هر قیمتی دوست دارد بر روی الماس بگذارد زیرا مردم از الماس روی گردانده و به سوی سایر سنگهای قیمتی می روند.

نکته مهم: عده ای را دیده ام که در ایران الماس را به عنوان کالای سرمایه ای (مانند طلا) خریداری می نمایند به امید اینکه گران شود. به نظر شخصی بنده این مساله از چند نظر مردود است. اول اینکه ارزش الماس تا حد زیادی به دلیل برندینگ صورت گرفته بر روی آن است و هرچند که منابع الماس محدود هستند (مانند طلا) ولی علت گران بودن آن از بعد از جنگ جهانی دوم و به دلیل تبلیغات زیاد دبیرز بوده است (برخلاف طلا که به دلیل کارآیی های خاص آن در تکنولوژی و صنعت گران است) دوم اینکه الماس برخلاف طلا جایگزین های ارزان زیادی دارد (مانند الماس مصنوعی، یاقوت و روبی و سایر سنگهای زینتی. اگر نمودار قیمت طلا و فلزات نزدیک به آن (مثلا پلاتین) را نگاه کنید، متوجه می شوید که در زمانی که قیمت پلاتین و الماس تقریبا ثابت بوده است (مثلا در دو سال گذشته)، قیمت طلا بیش از 200 درصد افزایش داشته است.

مثال کوکاکولا یا ژیلت
کوکاکولا صاحب تکنولوژی یا منابع انحصاری و خاصی نیست. چه بسا بسیاری از نوشابه های گازدار خوشمزه تر از کوکا کولا باشند. ولی چه چیزی کوکاکولا را گرانترین برند دنیا با نزدیک 70 میلیارد دلار ارزش نموده است؟ پاسخ شاید به سادگی این باشد:‌ تبلیغات!
هر شرکت جدیدی که قصد ورود به این بازار را داشته باشد، با هزینه سنگینی برای تبلیغات کالای خود مواجه خواهد شد. این هزینه به مراتب از هزینه های تولید و توزیع بیشتر است و بیشتر شبیه به جنگ رفتن می باشد. با رقیبی به نام کوکا کولا. پس بی دلیل نیست که شرکت های زیادی زحمت چنین کاری را به خود نمی دهند. ژیلت نیز مثالی مشابه است.
انحصارهای ایجاد شده توسط دولت معمولا به دلیل رفاه جامعه و یا سیاست های خاص کشورها هستند. مانند انحصار آب برای نظارت بر سیستم توزیع و خدمات، یا انحصار حق نشر برای ناشر copy right که توسط دولت ها تضمین می شود.
برخی اوقات یافتن "اقیانوس های آبی" کسب و کار، منجر به تصاحب انحصار (حداقل تا مدتی) می گردند. گاهی نیز ثبت یک اختراع می‌تواند برای شما با کمک قوانین دولتی انحصار ایجاد نماید. مانند تولید چسب های دوطرفه پارچه ای که در البسه و کیف و غیره مصرف دارند. البته انحصارهایی که از سوی دولت ها اعمال نشوند غیر قابل شکست نیستند. برای مثال در بازار ماکارونی ایران، حدود 10 سال پیش تک ماکارون سهم بازاری در حد انحصار داشت و ارزشمندی برند این شرکت، ورود به عرصه رقابت را برای دیگران بسیار سخت می نمود. ولی در طی کمتر از دو سال، شرکت هایی مانند زر ماکارون توانستند این انحصار را بشکنند. همینطور پپسی می تواند در اثر تنها یک یا دو سال مدیریت اشتباه مدیریتی از سوی کوکاکولا، موفق به تصاحب بازار حریف گردد. چنانچه در دهه نود در کشورهای عربی، با ضد تبلیغ علیه رقیبش توانسته بود تقریبا همه بازار این کشورها را بگیرد. و مثال آخر، در سالهای پایانی دهه نود، انحصار موتور جستجوی یاهو و سرویس ایمیل این شرکت به همراه Hotmail مایکروسافت انکار ناپذیر بود. در حالیکه در کمتر از 2 سال گوگل هر دوی این انحصار را شکست و خود را به غول شماره یک محیط وب تبدیل کرد. پس بسیاری از انحصارها، دژ مستحکم و غیر قابل نفوذ نیستند و باید مراقبت شوند.

Comments

  1. ربط ما چیست؟ - تولید ملی و کار-افزائی در یک جامعه مستلزم وجود بازار تقاضا برای کالا و سرویس، برای مدرک و خبرگی افراد آن جامعه است! اگر اکثر احتیاجاتمان را از طریق خرید واردات یا کنترات کردن به خارجیها رفع میکنیم، تعجبی نیست که تحصیلکرده ها، کارشناسان، کارگران و سرمایه داران داخلیمان نه تنها بیکار مانده یا به سرمایه شان اضافه نمیشود، بلکه موقعیت دست و پنجه نرم کردن در دنیای تجربه و عمل را هم پیدا نخواهند کرد.

    اگر تمام یا بیشتر نیاز و درخواست بازار تقاضای محلی و داخلی کشور هفتاد و چند میلیونی ما توسط واردات ارضائ میشوند، نه تنها کاری برای ما نمانده که انجام بدهیم و نیازی به اکثریت ما نخواهد بود، بلکه امکان تولید ملی، مدیریت، حل کردن مشکلات، پیشرفت و درآمد خوب داشتن هم از دست اکثریت افراد مملکتمان خارج شده و به افراد و شرکتهای سازنده و تولید کننده آن واردات داده شده است! ...
    بقیه مقاله را در بلاگفا بخوانید - ربط ما چیست؟ 4# فصل چهارم- http://soheylashakerine.blogfa.com/post-23.aspx
    ممنون میشم اگر لینکم کنید. میتوانید در خبرنامه ی بلاگفای من عضو بشوید تا مقالات جدید اتوماتیک بدستتون برسد. با متذکر شدن منبع مبتوانید مقالات "ربط ما چیست؟" را منتشر کنید. soheylashakerine@gmail.com

    ReplyDelete

Post a Comment