سمی که به بزرگترین سرمایه اجتماعی کشور تزریق می کنیم

چندی پیش در این وبلاگ، با فاصله ای کوتاه این دو مطلب را نوشتم:

- سرمایه های اجتماعی و توسعه پایدار
- کرگدن شدن در اقتصاد ایران

که اگر مطالعه نفرمودید خوشحال می شوم بعد از مطالعه نظر شما را بدانم.
در مقاله دوم، بخش آخر مطلب تحلیل رفتاری ای از وضعیت اجتماعی-اقتصادی ایران کردم که متاسفانه با خروج دونالد ترامپ از برجام و بدعهدی های جامعه بین الملل در قبال ایران، همانگونه شد که نباید میشد و محک بعدی بر افراد جامعه ایران، یا همانا بزرگترین سرمایه اجتماعی ما، خورد.

ترامپ تنهاست! مردم یک کشور هرگز تنها نیستند. 
حتی در جامعه بین الملل هم ترامپ تنهاتر از ماست! 


در این زمان، نوشته دوست دانشمندم پیمان ارمغان، در کانال تلگرامی دریچه به چشمم خورد:

پرده اول:

چند روز قبل موقعیتی حاصل شد که سری بزنم به یکی از فضاهایی که تحت عنوان "coworking space" در دنیا شناخته می شود و در فارسی تحت عنوان "فضای کار اشتراکی" نام گذاری شده است.
این فضاها همانطور که از اسمش پیدا است یک دفتر کار عمومی است. به طوری که کسب و کارهای مختلف از یک فضای یکپارچه برای انجام فعالیتهای خود استفاده می کنند.هر چند که در این محیط، انواع کسب و کارها مثل فریلنسر ها یا پیمانکاران مستقل و ... می توانند فعالیت کنند اما به دلیل شرایط خاص آن مخصوصا در ایران، بیشتر مورد استفاده استارت آپها قرار می گیرد.
نمونه ای که من در ایران فرصت بازدید اون رو داشتم یک کارخانه قدیمی و بزرگ بود که حالا تغییر کاربری داده شده بود و با یک شمایل جدید و مدرن، گروه مختلف استارت آپی در اون فعالیت داشتند . بخشی از این استارت آپها فضایی مثل یک اتاق مستقل در اختیار داشتن و برخی دیگه دور یک میز در یک مکان کاملا عمومی به فعالیت مشغول بودند. گروه های فعال عموما جوانهای زیر 30 سال  بودند که  انواع و اقسام کسب و کارهای جدید و جذاب رو مدیریت می کردند. نکته جالب در حال و هوای حکمفرما بر این فضا بود. اونجا کمتر کسی صحبت از مشکلات متداول جامعه (که الان نقل همه محافل کاری و دوستانه و خانوادگی ماست) مثل نرخ ارز یا تحریمها می کرد انگار که جایی خارج از ایران مشغول کار هستند. تمرکز همه بر انجام کاری بود که کاملا معلوم بود با عشق و علاقه در حال انجام اون هستند و البته به معنی کامل یک محیط اشتراکی بود. یعنی اگر شما مشکلی در انجام کارتون داشتید و به بن بستی برخورد کرده بودید می تونستید اون را برای تیمهای کاری دیگه مطرح کنید و بقیه فارغ از اینکه حتی شما ممکنه رقیبشون باشید سعی می کردند کاملا خالصانه به شما کمک کنند. مفهوم کلمه سینرژی رو کاملا میشد در اون فضا درک کرد. جالب اینکه در اونجا کسب و کارهای کاملا موفق و درآمدزایی رو مشاهده می کردید که توسط یک تیم 4 نفره و دور یک میز ساده در یک مکان عمومی هدایت میشد.
بازدید یکی دو ساعته از این مکان علاوه بر اینکه شما رو از تنشها معمول موجود در فضاهای کاری خودتون دور می کرد انرژی بسیار مثبتی از حال و هوا و انگیزه اون جوانها به شما منتقل می کرد و وقتی از فضای اون کارخانه بیرون می اومدید احساس می کردید توان دو چندانی برای کار و فعالیت دارید.

پرده دوم:

امروز به یک سمینار کارشناسی برای بررسی فضای اقتصادی بعد از تحریمهای جدید رفتم!خیلی از  افراد حاضر در این سمینار ظاهرا از صاحبان مشاغل و کارآفرینان قدیمی و صادر کنندگان و ... بودند و البته اکثرا در رده سنی بالاتر از میانسالی قرار داشتند. سخنرانان هم از اساتید اقتصادی و مشاوران دولتی و البته دارای مسئولیتهای دولتی در سالهای قبل بودند.
بخشی از این سخنرانیها به بحث بحران بانکی و اثرات اون در بحران ارزی فعلی بود که هر چند کاملا منطقی و به جاست اما اکنون بیشتر از 2 سال هست که این موضوع تقریبا در همه میزگردها و سخنرانیها مطرح میشه همراه با راه حل هایی که به نظر هیچ دولتی توانایی عملی کردن اون رو نداره. بخش دیگه از سخنرانی هم به شرایط دشوار بعد از تحریمهای فعلی اشاره داشت و اینکه خیلی نمیشود روی کشورهای اروپایی برای تضمین عملی حساب کرد و شرکتهای خارجی فعال در ایران همگی منافع قرار داشتن در فضای اقتصادی آمریکا را به کار با ایران ترجیح می دهند و اینکه شرایط کاری از این به بعد سخت خواهد شد و باید محتاط بود و .... که البته باز هم مباحث منطقی بود ولی از نظر من نکات تکراریی بود که این روزها در اکثر مقاله ها و یادداشتها و مطالب تلگرامی و ... به اون اشاره میشه.
بعد از سخنرانی نوبت به پرسش فعالین رسید و علی الاقاعده با توجه به ترکیب حاضرین بیشتر باید منتظر پرسش و پاسخ در مورد راهکاری مقابله با شرایط فعلی می بودیم! اما انگار که در و دل حاضرین باز شده بود اکثر پرسشها تبدیل شد به تکرار همان نکات مطرح شده در سخنرانیها و البته اینبار بسیار سوزناک تر و هیجانی تر و با آب و تاب بیشتر!

هر چه فکر کردم نفهمیدم واقعا خروجی این جلسه چه بود؟ ایا همه فعالین اقتصادی از کاسبان و بورسی ها و ... دنبال جایی می گردند برای ذکر مصیبت ؟آیا کسی از شرایط دشوار فعلی بی خبر است که احتیاج به این همه تکرار باشد؟  آیا مثلا امکان این نیست که استاد اقتصادی و عضو شورای عالی بورس به جای ایراد انتقادات به فضای فعلی در قالب سخنرانی، با یک بیانه رسمی به اجحافی که در حق سهامداران شرکتهای بورسی با دلار 4200 تومانی می شود بپردازد؟
نکته جالب این بود که بعد از خروج از این جلسه احساس می کردی که همه آنچه که قاعدتا در طی روز و هفته مکررا شنیده ای اینبار به صورت کاملا  فشرده شده و در قالب یک نشست دو ساعته مثل پتک بر سرت کوبیده شده و شاید اندک انگیزه ای که قبل از این می توانستی در فضای کاری خود داشته باشی به یاس تبدیل شده بود!

واقعا نمی دونم آیا اون جوانهای پرانگیزه در فضای کار اشتراکی بعدا تبدیل به فعالین اقتصادی در این جلسه خواهند شد یا نه! اما ارزو کردم که هیچ وقت از پشت اون میزهای کاری کوچک و پرانگیزه شون خارج نشن.

منبع: کانال تلگرامی اقتصادی دریچه، https://t.me/fin_daricheh - نگاهی به بازارهای مالی

و اما در جامعه ما چه اتفاقی افتاده است؟
مدتیست، برخی از اعضای این جامعه، که همانطور که عرض کردم مهم ترین سرمایه های اجتماعی ما هستند، در هر جایی که می نشینند، سِرُم کشنده ی ناامیدی تزریق می کنند در روان و روح دیگران. این در نشست های کاری، خانوادگی، شبکه های مجازی، در صحبت های جدی، معمولی و حتی در جوک ها و شوخی های ما نمود پیدا کرده است.

شخصا که از این حجم ناامیدی و علاقه به یاس  در این جماعت درمانده شده ام... مدتی حتی راه چاره رو در نشنیدن و حرف نزدن دیدم. که صد البته نمی تواند راه حل انگاشته شود.

فرانسیس فوکویاما در مقاله "سرمایه اجتماعی و توسعه: دستور کار آینده" می گوید سرمایه اجتماعی "هنجارها یا ارزش های به اشتراک گذاشته شده است که موجب تقویت همکاری اجتماعی بر اساس روابط اجتماعی واقعی می شود"

بر اساس این تعریف فوکویاما، شما هر روز با نوع مطالبی که در روابطتون بیان می کنید (به نوعی اونهارو نشر می دهید و به اشتراک می گذارید) میزان سرمایه اجتماعی جامعه خودتون رو تعیین می کنید.

بیایید بذری از امید بکاریم نا یاس. ای که دستت می رسد، دستی بگیر...

Comments