سرمایه های اجتماعی و تاثیر آن در توسعه پایدار اقتصادی

توسعه پایدار اقتصادی، یکی از مفاهیم بحث برانگیر و محل مناقشه است، که در حوزه اقتصاد، سیاست، علوم اجتماعی و محیط زیست بررسی می گردد.
مفهوم ساده توسعه پایدار برای انسانی که تا به امروز به شکلی غیر مدیریت شده از منابع زمین استفاده کرده است، از نظر من این است که  "چگونه به حیات و مصرف منابع حیاتی ادامه بدهیم، تا آینده ای نیز برای هستی انسان متصور باشد؟"  به عبارتی دیگر توسعه پايدار به معنای تلفيق اهداف اقتصادی، اجتماعی و زيست محيطی برای حداكثرسازی رفاه انسان فعلی بدون آسيب به توانایی نسلهای آتی برای برآوردن نيازهايشان می باشد.
توسعه پایدار اقتصادی بدون بازگرداندن تعادل به محیط زیست امکان پذیر نیست
ولی این فقط محیط زیست نیست که نیاز به تعادل دارد

در حقیقت ما در توسعه پایدار، به دنبال ایجاد نوعی تعادل میان توسعه، بشر و محیط زیست هستیم.  این تعریفی است که همه درباره توسعه پیادار مطرح می کنند و ظاهرا توافق دارند. ولی اتفاقات اخیر جهان، مشخصا بعد از ظهور القاعده و داعش، ظهور خشونت های نژادی و مذهبی میان ادیان مختلف و حتی مذاهب مختلف یک شریعت، ما را به فکر وادار می کند که آیا واقعا انسان با طبیعت دشمن است و برای محیا شدن توسعه پایدار، آشتی کردن انسان با مدیریت صحیح مصرف منابع طبیعی مشکل حل می شود؟

به عقیده من بعد جدیدی به مبحث توسعه پایدار اضافه باید بشود، با عنوان سرمایه های اجتماعی جهان (و نه یک کشور خاص)
همانطور که در پیمانی مانند پیمان پاریس، دولت های بزرگ به دنبال کنترل شاخص هایی نظیر تولید گازهای گلخانه ای و استفاده از سوخت های فسیلی بودند، در زمینه سرمایه های اجتماعی نیز دولت ها و جامعه شناسان باید به فکر حفظ سرمایه های اجتماعی کشورها و جهان، و مرمت زخم های خورده بر پیکر این سرمایه ها باشند.

سرمایه اجتماعی، یا بعد معنوی یک جامعه، میراثی است که از راه دعوت افراد جامعه به همکاری و مشارکت در تعاملات اجتماعی، قادر است به حل میزان بیشتری از معضلات موجود در آن اجتماع، فائق آید و حرکت به سوی رشد وتوسعه شتابان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... را امکان پذیر سازد.
در جامعه ای که سرمایه های اجتماعی غنی تر می گردند، افراد در هر سطح معیشتی احساس خوشبختی و همدلی بیشتری با یکدیگر کرده و زمینه توسعه پایدار که الزام اولیه اش نیروی انسانی غنی است، بیشتر فراهم می گردد. میزان سرمایه اجتماعی در هر گروه یا جامعه‌ای نشان دهنده میزان اعتماد افراد به یکدیگر است.
جهت روشن شدن سه مثال می زنم: چند هفته پیش طی عملیاتی تروریستی که در کشورمان بی سابقه بود، عده ای از هموطنانمان شهید و یا مجروح شدند. میزانی که این واقعه منجر به همدلی و همبستگی مردم با یکدیگر می شود، نشان از سرمایه اجتماعی کشور دارد. به عقیده من به همان میزان، جوک ساختن و تئوری توطئه پردازی برای چنین داستانی، حاکی از فقر سرمایه اجتماعی و عدم همبستگی و همدلی ایرانیان با یکدیگر است.
مثال دوم، فرار مغزها برای یک کشور ممکن است در محل اول موجب شکاف و دردسرهایی شود، و حتی در نگاه اول موجب تعالی کشور دیگر (پذیرنده نیرو) ولی همزمان با  رشد این مهاجرت ها، یکی از سرمایه های اجتماعی ملل در حال نابودی است: حس تعلق به خاک و کشور. اینگونه است که به هنگام انتخابات که مستقیما از کیسه سرمایه های اجتماعی کشور خرج می کند، برخی از سفر کردگان بر طبل تحریم انتخابات می کوبند.
و اما مثال سوم هم کاملا اقتصادی، در جوامع امروزی که مصرف گرایی در آن درحال تبدیل به یک ارزش شده است، مساله ای به نام حمایت از تولید ملی اهمیت بسیاری پیدا می کند، چراکه اشتغال، تولید و توزیع عادلانه ثروت را در کشور در بر خواهد داشت. اینها ابعاد خرد آن هستند، ابعاد کلان آن هم توسعه اقتصادی و افزایش تولید ناخالص ملی و قدرت چانه زنی دولت هاست.
تصور کنید مردم کشوری را که به تولیدات ملی خود اعتماد داشته و مصرف کالای تولید کشورشان را افتخار می دانند، در برابر مردمی که در عدم اعتماد و بی اطمینانی به سر می برند. (اگر علاقه داشتید مطلب قدیمی خلاقیت در اقتصاد و تولید ثروت را نیز مطالعه بفرمایید)
آیا حق است که دسته اول را سرمایه اجتماعی بنامیم و گروه دوم را یک مخاطره اجتماعی برای هموطنانشان؟

در دنیای امروز، تلاقی بسیار مستقیم فرهنگ ها و نژادها، که انتظار می رفتعاملی برای توسعه و جهانی شدن باشد، تبدیل به یک تهدید بزرگ برای امنیت جهان شده است و موجب تقسیم ناعادلانه سرمایه و ثروت در جهان نیز گردیده است.
در حقیقت توسعه پایدار تنها بر جنبه زیست محیطی اتفاقی تمرکز ندارد بلکه به جنبه‌های اجتماعی و اقتصادی آن هم توجه می‌کند. توسعه پایدار محل تلاقی جامعه، اقتصاد و محیط زیست است.

ارج
ارج، نامی که می شناسیم و به آن اطمینان داریم
در نبود سرمایه های اجتماعی، حمایت از تولید ملی و داخلی افسانه ای بیش نخواهد بود
این شعار می شود: نامی که می شناسیم، ولی به آن اعتماد و اطمینان نداریم
نیروهای انسانی و شبکه‌های اجتماعی متشکل از آنان، دارای ارزش هستند. همانطور که سرمایه های فیزیکی مانند ماشین آلات یا سرمایه های انسانی مانند تخصص های کاری و تحصیلات دانشگاهی، هم به صورت فردی و هم در شکل جمعی می‌توانند موجب افزایش بهره وری شوند، ارتباطات اجتماعی هم بر بهره وری افراد و گروهها تأثیر می‌گذارند.
و بزرگترین نوع ارتباطات اجتماعی برای هر فردی در جامعه ای صورت می پذیرد که به زبان مادری و با افرادی که با آنها احساس تعلق وطنی نژادی دارد صورت می گیرد.

فرانسیس فوکویاما در مقاله "سرمایه اجتماعی و توسعه: دستور کار آینده" می گوید توافقی بر تعریف سرمایه اجتماعی وجود ندارد، وی این مفهوم را اینگونه تفسیر می کند: سرمایه اجتماعی "هنجارها یا ارزش های به اشتراک گذاشته شده است که موجب تقویت همکاری اجتماعی بر اساس روابط اجتماعی واقعی می شود"
 دموکراسی و رشد اقتصادی نیرومند، نیازمند سرمایه اجتماعی توانمند هستند توسعه پایدار اقتصادی بدون بازگرداندن تعادل به محیط زیست امکان پذیر نیست
ولی این فقط محیط زیست نیست که نیاز به تعادل دارد.

برای مثال با حذف انرژی های فسیلی از چرخه تولید و جایگزینی آنها با انرژی های تجدید پذیر و نوین و گسترش فرصت های سرمایه گذاری بر روی انرژی های تجدیدپذیر، توسعه پایدار از منظر محیط زیست رشد می نماید، پس قطعا در حوزه علوم انسانی نیز راهکارهایی نیاز است که با افزایش حس تعلق افراد به جامعه ها و از بین بردن تمایلات نژادپرستانه و ایدئولوژیک تندروانه، بستر سینرژی میان ملل و فرهنگ های مختلف نیز ایجاد شود.

باید به این باور برسیم که منافع جامعه در گرو همکاری و همدلی با یکدیگر است. اما اگر من و شما به این باور نرسیم، دیگر تشکیل اجتماع دادن و در کنار یکدیگر زندگی کردن مقصودی ندارد. هم افزایی نتیجه همنشینی صرف نیست، همدلی می طلبد. نتیجه این اعتقاد این است که همکاری و تلاش برای منافع جمعی تنها زمانی میسر می‌شود که انسان به این باور برسد که همه افراد دیگر نیز همکاری خواهند کرد.


Comments