خودزنی کاله در تبلیغات رادیویی

در هنگام رانندگی تنها کاری که میتونه اجازه بده افکارم به هم نخوره و بتونم اون هارو مرتب کنم، گوش کردن به رادیو هست... خوب قبوله، منظورم بجز مواقعی که دارم موبایل حرف میزنم یا اس ام اس(نه بابا؟!!) می فرستم یا با موبایلم از یه سوژه عکس می گیرم!! (جناب سروان... شرمنده ام)

امروز داشتم افکارمو مرتب می کردم! یعنی رادیو گوش می دادم که این تبلیغ مضحک همه افکارمو ریخت به هم! خانمی وارد فروشگاه احتمالا معتبری میشه و در مورد یک پنیر سوال می کنه. فروشنده می گه اسم پنیری که می خواهید چیه؟ (برندش چیه خانم!) خانم می گه نمی دونم ولی جعبش قرمزه
فروشنده:‌ بفرمایید!
خانم خریدار: نه این نبود. اون گل های سفید داشت.
فروشنده: بفرمایید حتما این بوده!
خانم خریدار: نه این نبود...... خلاصه اینطور بود و اون طور بود، فروشنده می پرسه "اسمش چی بود؟!" تکرار می کنیم: برندش چی بود؟! یهو همه ساکت میشن و از اونجایی که این برند به یاد هیچ کس نبوده (نه خریدار نه فروشنده!) گویندگان رادیو دست جمعی می گن "کاله!"

این یعنی خود زنی! اصلا هم نظرات مخالف را بر نمی تابم! چون این با الفبای مارکتینگ هم همخونی نداره!

حتما در اولین فرصت مطلبی درباره مبحث جدید تبلیغات بازدارنده یا جلوگیر (Interruptive Marketing) خواهم نوشت. این مبحثی است که ست گادین در کتابی با عنوان بازاریابی مجاز (Permission Marketing) یا بازاریابی با اخذ اجازه مطرح می کنه و کلیتش مقایسه تبلیغاتی هست که امروزه مردم اونها رو پس می زنند در برابر تبلیغات و روش هایی است که مردم رو ترغیب به پذیرش می کنه. البته مورد بالا مصداق این قضیه نیست و صرفا به نظر من یک اشتباه در فلسفه تبلیغات در اون رخ داده: برند باید به تنهایی ارزشمند و به یادماندنی باشه. نه بسته بندی کالای شما. کاله با این تبلیغ داره اذعان می کنه "من در برندینگم مشکل داشته ام و هیچ کس اسم من رو به خاطر نمیاره!"

Comments

Post a Comment