ریشه و دلیل بحران اقتصادی اخیر جهان چیست؟

نرخ بهره رسمی در آمریکا به صفر درصد کاهش یافته ولی هنوز هم این سیاست های انبساطی پولی نتوانسته است به بحران اقتصادی آمرکا پایان دهد، دولت آمریکا با بیکاری گسترده ناشی از تعدیل نیروهای منتج از رکود اقتصادی جهان، مقابله کند. دولت آمریکا بودجه جدید سه و نیم تریلیون دلاری را برای سال مالی آینده ارایه کرده و رییس جمهور آمریکا، باراک اوباما، امید زیادی به این بودجه دارد. اعضای حزب جمهوریخواه آمریکا معتقدند که سیاست های اقتصادی دولت اوباما باعث بروز کسری بودجه برای سال های متمادی خواهد شد و برخی رهبران اقتصادی اروپا، مانند ریس جمهور جمهوری چک، که در پست های قبلی همین وبلاگ به آن اشاره کردم، معتقدند این سیاست ها آینده اقتصاد جهان را تهدید می نماید.
ولی اصلا این بحران اقتصادی از کجا شروع شده و به چه دلیلی بوده است؟
بحران اقتصادی حال حاضر جهان از ضعیف شدن اقتصاد آمریکا در سال 2007 بود. ولی این ضعیف شدن مانند بیماری ایدز بود. یعنی دلیلی شد برای شکل گرفتن یک بیماری نهفته به نام حباب قیمت های بازار مسکن. قیمت مسکن در آمریکا به شدت رشد کرده بود و بسیاری از راه سفته بازی (فرنگی ها بهش می گن speculation، من عبارت بهتری برای آن پیدا نکردم) روی قیمت های مسکن پولدار شده بودند و مردم عادی هم که یک یا چند خانه داشتند با افزایش ارزش داراییهاشون مواجه شده بودند. این یعنی مقدمه تورم.
نکته دیگر که در این میان به کمک بحران اقتصادی آمد، روش زندگی آمریکایی ها بود، زندگی بر اساس درآمد آینده، بدهکاری دایم به بانکها و عدم وجود تفکر پس انداز. آمریکایی ها آینده خود را برای رفاه امروز هزینه می کنند (یا می کردند!) در ایران با درآمد ماهیانه 1 میلیون تومان (که 4 برابر کف قانونی درآمد هست) شما حداقل باید 20 سال پس انداز کنید تا بتوانید خانه ای بخرید (اگر قیمت ها تا 20 سال دیگر همین باشند!) ولی در آمریکا با 2500 دلار ماهیانه که درآمد طبیعی یک مهندس معمولی است، شما می توانید خانه و ماشین و غیره داشته باشید. علت آن ساده است: شما آینده خود را پیش فروش می کنید. این هم خوبی هایی دارد و هم بدی هایی. در مقابل، باید گفت یک دلیل دیگر، وام دادن های بی محابای موسسات دولتی آمریکایی به مردم بود. این موسسات بی توجه به اینکه آیا قیمت های مسکن واقعی هستند یا نه، گاهی بیش از 90% ارزش خانه را وام می دادند! نکته جالب این بود که تیم اقتصادی آلن گرین اسپن، پدر اقتصاد آزاد و باز آمریکا برخوردی با این رویکرد نداشتند. همین بعدها باعث انتقاد هایی علیه وی شد.
به هر حال، هر حبابی محکوم به ترکیدن است. در زمانی که اقتصاد آمریکا در اثر عواملی که شاید اصلی ترین هاشون قیمت بالای نفت و انرژی، هزینه های سنگین جنگ عراق و افعانستان و ارزش پایین غیرواقعی ارزهایی نظیر یوان چین که بیشترین تعامل های تجاری را با آمریکا دارند بود، به شدت به دشواری افتاده بود، دومینوی بحران اقتصادی آغاز شد. (دومینو بازیی ژاپنی الاصل است که الان حوصله ندارم راجع بهش بنویسم! پس اگر می خواهید درباره اون بخونید، اینجا رو ببینید) قربانی اول بحران شرکت هایی بودند که با هزینه های بالای خود و رکودی که داشت کم کم شروع می شد، مواجه شدند. این شرکت ها راهی را رفتند که کاپیتالیزم همیشه در مقابلشون می گذاشت: تعدیل نیرو. شاید اگر اقتصاد دان های آمریکایی در همین نقطه شروع به حمایت اقتصاد می نمودند الان کار به اینجا نمی کشید که گوردون براون در اجلاس هفته گذشته G20 (سران 20 کشور صنعتی دنیا) خبر از یک تریلیون دلار کمک دولتها خبر بده! به هر حال وقتی مردمی که در شرکت ها کار می کردند، درآمد خود را از دست دادند، نتوانستند قسط های بانکیشان را بپردازند. در نیتجه بانک ها خانه آنها را مصادره کردند و به حراج گذاشتند. وقتی تعداد این خانه های به حراج گذاشته شده زیاد شد، حباب قیمت مسکن نیز ترکید. یعنی قیمت ها کاهش پیدا کردند، در نتیجه رکود مسکن آغاز شد و کسی نیز خانه های به حراج گذاشته شده را به قیمت های گذشته نمی خرید. پس بانک ها و موسسات بی احتیاط آمریکایی به پولشان نرسیدند و ضررده شدند. مانند لیمن برادرز و دیگران.
و در نهایت این باعث شد که توانایی وام دادن بانک ها کاهش پیدا کرده و صنایع آمریکایی که همونطور که گفتم بسیار وابسته به پول بانک ها هستند، دچار مشکل نقدینگی شدند و این یعنی دوباره چرخه از سر....

Comments