بازارکار و اقتصاد ایران: حال ما خوب است... ولی شما باور می کنید؟!

ببینید... بازار ایران در ایام بعد از عید کمی شلوغ تر و سرمایه گذاران کمی امیدوارتر به وضعیت آینده به نظر می رسند. این درست... به نظر من این شرایط که با در پیش بودن انتخابات قریب الوقوع کمی عجیب به نظر می رسد حالتی شبیه سفته بازی آینده و پیش بینی شرایطی است که هر چه باشد بدتر از این نخواهد بود! ولی آیا این به این معنی است که اقتصاد ایران رو به رشد و بهبود است؟ به نظر حقیر، خیر. اما می تواند شروعی برای بهبودی باشد، به خصوص که قیما ارزهای جهانی در سطوح بالا تثبیت شده است و دیگر کسی به دنبال دلار 3200 تومانی و کمتر نیست.
اما نگاهی کمی علمی تر به وضعیت اقتصاد ایران بیاندازیم...
حال اقتصاد شما چطور است؟!؟



 اقتصاد ایران و نگاه کلاسیک
در نگاه کلاسیک به اقتصاد ما دو نوع شاخص ارزیابی وضعیت سلامت یک اقتصاد داریم: شاخص های هدایت کننده leading و   شاخص های تاخیری یا کند lagging.
شاخص های هدایتگر را نگاه کنیم:
بورس: وضعیت بورس ایران در مقایسه با 7 و 8 سال قبل بسیار بهتر است. حجم مبادلات، رشد شاخص بورس در همه تالارهای اصلی و فرعی، رونق بورس کالا و میزان سوددهی متوسط اوراق
همه اینها خوب هستند که به مدد دلار گران و رشد ارزش تولید و صادرات شکل گرفته اند.
شخصا از این همه اخبار خوب در بازار بورس ایران می ترسم! چون بسیاری از شرکت های تولید کننده که به شدت وابسته به واردات کالاهای فن آوری دار و فرآوری شده از خارج هستند در معرض خطری مانند یک بمب ساعتی یا زلزله قریب هستند.

تولید: اوضاع واحد های تولیدی در برخی زمینه ها بد نیست. غالبا در زمینه هایی که ماده اولیه یا تکنولوژی از خارج وارد نمی کنند. ولی در بسیاری از صنایع مشکلات حاد دیده می شود. نساجی، دارو سازی و خودروسازی از آن جمله اند.

خرده فروشی: کسبه از فروش خود راضی اند یا نه؟ سوال ساده ایست که در ایران به سادگی کشورهای دیگر به جواب درستی نمی رسید! ولی رشد درآمدهای مالیات ارزش افزوده دولت قاعدتا نشان از رونق بازارهای خرده فروشی دارد. هر چند مردم به دلیل تورم 30 درصدی سال 91 قطعا تلاش بیشتری در مدیریت منابع محدود درآمدی خود خواهند داشت.

بازار مسکن و مجوزهای ساخت و ساز: بازار مسکن از رشد قیمت ها خبر می دهد ولی تعداد خرید و فروش ها نا امید کننده است. صدور مجوزهای ساخت هم رشد محسوسی نداشته و نتیجه کلی اینکه این بازار که برای اقتصاد بسیار حیاتی است، فعلا در رکود به سر می برد و شاید در اتاق انتظار است. انتظار افزایش قیمت ها در آینده نزدیک دور از ذهن نیست ولی می تواند منجر به رکود کامل و بیشتر شود. بهترین حالت افزایش ساخت و ساز و افزایش قیمت معقول و تدریجی به جای رفتارهای انفجاری است.

نرخ سرمایه گذاری و شروع کسب و کارهای جدید: بی تردید این شاخص دیرزمانی است بیمار است! سرمایه گذاری داخلی و خارجی در ایران در سالهای اخیر جای خود را به فرار سرمایه ها از ایران و ذخیره سازی در طلا و ارز در گاوصندوق های خانه های مردم داده است.

شاخص های تاخیری و کند
درآمد سرانه ملی یا تولید ناخالص ملی: به علت رشد ارزش دلار و قیمت نفت در سال های اخیر، افزایش درآمدهای خارجی و کاهش ارزش ریال، سیگنال های متناقض (که البته منظور غیر منطقی نیست) در این حوزه می گیریم.
درآمد ناخالص ملی ما افزایش داشته است (رتبه 18 در دنیا) ولی رشد حقیقی قدرت خرید مردم منفی بوده و رتبه 197 دنیا (منبع: بخش اقتصاد صفحه ایران در اطلس ویکی پدیا) سرانه درآمد ملی ما بیش از 13000 دلار است که رتبه 100 دنیا را به خود تخصیص می دهد. و این برای کشور نفت خیز ایران یعنی پول نفت سر سفره مردم نیست.

اشتغال و درآمد خانوارها: نرخ بیکاری به گزارش منابع دولتی 16% و به تخمین سازمان های بین المللی بالای 20 درصد است. که وضعیت هشدارگونه ای دارد. درآمدهای خانواده ها در شهرهای بزرگ ضعیف تر و در شهرستان ها و روستاها بهبود داشته است. دلیل آن مشخص است، خانواده های شهرستانی بزرگ و کم هزینه هستند و یارانه های دولتی برایشان تعیین کننده است. مثال اینکه خانواده سه نفری تهرانی ماهیانه 135 هزار تومان می گیردکه در مقایسه با مخارج شهر تهران هیچ است و خانواده روستایی 6 نفره که قطعا هزینه مسکن و حمل و نقل و خورد و خوراک به مراتب کمتری دارد، 270 هزار تومان برایش قابل توجه است.
البته معضل بیکاری در شهرستان ها شاید بیشتر دامن گیر باشد و دردسر ساز. نرخ اعتیاد و برخی جرایم رابطه مستقیمی با آن دارد. نهایتا باید گفت اگر یارانه ها صرف سرمایه گذاری خانوارها برای راه اندازی کسب و کارهای کوچک و زودبازده بشود، در میان مدت و درازمدت به نفع اقتصاد کشور و اگر صرف هزینه های روزمره بشود زیان آور خواهند بود.
تورم درآمد مردم را می خورد! مالیاتی که به جیب کسی نمی رود.

تورم: ضربان تورم ایران بسیار بد می زند. تورم 30 درصدی در طی دو سه سال می تواند یک اقتصاد را از پای در بیاورد. اولین اثر آن بی اثر کردن طرح بزرگی مانند حذف یارانه های دولتی خواهد بود. تورم بالا درآمد مردم را می بلعد و پول را بی ارزش می کند. به همین علت از آن به مالیات پنهان یاد می کنند.
پول کم ارزش تهدیدی برای اقتصاد است

ارزش پول ملی: همانطور که ذکر شد... اوضاع خوبی ندارد! ولی اگر در شرایط فعلی ثبات یابد، آینده درخشان است! بازار ایران بیشتر نیازمند ریال با ثبات است تا اینکه بخواهد ارزش دلار را به عقب پس زده و ارزان شود. اگر تولید کننده و حتی وارد کننده  بداند  ارزش دلار در طی سال آینده همین 3600 تومان است، تردید نکنید اقتصاد دوباره رونق گرفته و به جلو حرکت می کند. مشکل این است که سفته بازی روی دلار و یورو سبب شده کمتر کسی جرات سرمایه گذاری روی کسب و کار خود داشته باشد.

نرخ بهره بانکی: به عقیده من بررسی آن در ایران موضوعیت زیادی ندارد! چراکه اولا تورم بسیار بالاست، نرخ بهره ها واقعی و سودده نیستند و عملا تخصیص وام ها در مسیری پیچیده صورت می گیرد. مثلا تورم 30% است، ولی کسی وام 4% می گیرد برای تولید، و با پول خود ارز می خرد و ...

تراز تجاری: نسبت صادرات به واردات... صادرات ایران ارزش بالاتری نسبت به گذشته پیدا کرده است، همزمان برخی مشکلات ناشی از تحریم ها و عدم پرداخت به موقع از سوی خریداران تراز را تهدید می کند. از طرفی هم کم ارزش شده ریال واردات را گرانتر نموده است و تراز را در جهت مخالف جابجا می نماید. در مجموع نسبت صادرات به واردات در سال 2012 تقریبا یک بوده است. ولی از آنجاییکه سهم صادرات غیر نفتی پایین است، تاثیر ضعیفی بر معیشت مردم داشته است.
رتبه ایران در جهان 170 در بالانس تراز تجاری است که درخور اقتصاد وسیع و توانای ایران نیست.

نتیجه نهایی اینکه مشخصه های هدایتگر شرایط امیدوار کننده تری نسبت به مشخصه های تاخیری نشان می دهند که معنای آن بد زدن نبض اقتصاد و آینده پر ابهام و مخاطره آمیز برای بازار ایران خواهد بود.

اقتصاد ایران و نگاه غیرکلاسیک و شهودی
اهمیت شاخص های کلاسیک و علمی را نمی خواهم نادیده بگیرم، ولی ایران کشوری خاص است که اقتصادی نسبتا ایزوله و کم ارتباط با جهان اطراف ساخته است. سال ها جنگ و تحریم ها شکل خاصی به اقتصاد ما داده است.
به عقیده من دو اتفاق برای اقتصاد ایران درحال وقوع است. اتفاق خوب اینکه دلار گران شده و تولید ایرانی می تواند ارزشمند شده و توسعه باید. و اتفاق بد اینکه به نظر نمی رسد دلار ثبات یافته و هر آن انتظار رشد انفجاری آن می رود. اگر این اتفاق بیوفتد، یارانه حذف شده حامل های انرژی و غیره که برنامه اساسی و بنیادی دولت آقای احمدی نژاد بوده به برنامه ای بی اثر تبدیل شده و امواج گرانی و تورم زندگی مردم را تهدید خواهند کرد. ولی اگر دولت بتواند با حمایت از تولید و صادرات غیرنفتی و همزمان با کاهش تهدیدهای سیاسی و تخفیف تحریمها سرمایه گذاری خارجی و داخلی را افزایش داده و بازار را به ثبات برساند، حذف یارانه ها و برنامه هدفمندی آنها موفق ترین برنامه تمام تاریخ ایران در اقتصاد خواهد بود. برنامه بعدی می تواند حذف یارانه نقدی مردم بوده و تبدیل آن به بستر سرمایه گذاری دولتی برای کسب و کارهای زودبازده.

نتیجه نهایی این نگاه این است که باید صبر کنیم ببینیم تیم اجرایی بعدی چه برنامه هایی دارد و واکنش بازارها نسبت به حضور دولتمردان جدید چه خواهد بود.
شخصا فکر می کنم تیم بعدی گرفتار گردابی از ترکش های سیاسی و پس لرزه های تصمیمات اشتباه دولت فعلی و انتظارات بالای مردم خواهد شد و این سبب می گردد در کوتاه مدت دچار دشواری هایی گردند و احتمالا با افزایش ارزش دلار و تورم نیز مواجه خواهند شد. ولی در میان مدت و درازمدت فقط برنامه های عملی سخن خواهند گفت و کار عملی می تواند ارمغان خوبی برای اقتصاد ما داشته باشد. من خوشبین هستم!


Comments